.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

رمان شب تقدیر - (قسمت دوم)

رمان شب تقدیر

 

شب تقدیر

 
نسرین سیفی


قسمت دوم

.....

صدای زنگ تلفن همراهم بلند شد با گفتن جمله ببخشید بچه ها ان را برداشتم
- بله
صدای سهیل نمی گذاشت خوب بشنوم
- کلاس این موبایلت منو کشته
بلند شدم و همانطور که از انها دور می شدم گفتم:
- سلام مامان
- کجایی؟
- پیش بچه هام
- امشب قرار بود کجا بریم؟
- کجا؟؟؟؟؟
- باربد!
کمی به مغزم فشار اوردم و جواب دادم
- جایی قرار نبود بریم
- تو خیلی سر به هوا شدی
- خب قرار بود بریم.
- نمی آی؟
- کجا؟
- باربد!
پدرم گوشی را گرفت و گفت:
- الو
- سلام بابا
- سلام بابا جان، نمی آی؟
- اگه شما نمی گین باربد! بگم؟
- بگو
- کجا؟
- مگه قرار نبود بریم خونه عمه خانم؟
با کف دست روی پیشانی ام کوبیدم و گفتم
- آه، یادم نبود.
صدای مادرم را شنیدم که گفت:
- از بس سر به هوایی
- شرمنده ام بابا می شه از طرف من ازشون عذر بخواین؟
مادرم گوشی را گرفت و گفت:
- باربد جان ، تو که عمه خانم رو می شناسی
پیش از ان که چیزی بگویم پدرم گوشی را گرفت و گفت:
- حالا نمی شه خودت بیای و واسه دفعه های پیشم که نیومدی عذر بخوای.
نگاهی به بچه ها که دور میز نشسته بودند و می خندیدند انداختم و گفتم
- والله بابا دستم بنده
باز هم مادرم گوشی را گرفت و گفت:
- ما نمی تونیم بلاکش تو باشیم
و دوباره صدای پدر را شنیدم که می گفت:
- خودت بیا جواب عمه خانم رو بده
- اخه بابا....
پیش از ان که جمله ام را کامل کنم تلفن قطع شد .زیر لب گفتم، (( ای بابا، گاوم زایید)). نگاهی به گوشی تلفن انداختم و گفتم،((مجبورم برم اونم فقط به خاطر تو)) ان را در جیبم گذاشتم و به طرف بچه ها رفتم
سهیل با سر و صدا پرسید:
- کدومشون بود؟
با ابرو به میز کناری اشاره کردم . شلیک خنده بچه ها بلند شد روبه میز استادم و گفتم:
- من باید برم
سهیل با تعجب پرسید:
- کجا؟
صندلی را عقب کشیدم و روی ان ولو شدم
- احضارم کردن
عرفان چشمکی زد و گفت
- کجا شیطون؟
- خونه عمه خانم
سنگینی نگاهی را احساس کردم سر بلند کردم دخترهای میز کناری هاج و واج نگاهم می کردند با شرمندگی سر به زیر انداختم یاشار که متوجه همه چیز بود به قهقه افتاد و با دست روی رانش می کوبید سهیل و عرفان هم بی ان که بدانند چه اتفاقی افتاده است با او همصدا شده بودند صدایم را پایین اوردم و گفتم
- هر سه تاتون رو اب بخندید
یاشار جواب داد:
- فعلا که تو رو اب شنا می کنی
خودم هم خنده ام گرفته بود اما نمی خواستم به انها رو بدهم دستهایم را در دو طرف میز حایل کردم و بلند شدم خنده روی لبهای سهیل ماسید
- کجا؟
- خیلی خنگی، خونه عمه خانم دیگه
با ناباوری گفت
- جدی می گی؟
قد راست کردم و گفتم:
- دست شما درد نکنه
یاشار و عرفان هم دیگر نمی خندیدند سهیل پرسید
- جدا می ری دیدن عمه خانمت؟
- مجبورم
- واسه چی؟
- تا حالا سه دفعه بابا و مامان رفتن من شونه خالی کردم
اشاره ای به تلفن همراهم کردم و ادامه دادم
- هی بگید باربد راحت شدی باربد کلاس به کمرت بستی ، اه، این دردسر رو وبال گردنم کردن که همیشه تو دسترس باشم.
سهیل با حالتی جدی گفت:
بندازش تو سطل اشغال.
وبا شیطنت اضافه کرد:
- البته بگو کجا می اندازیش که من برم ورش دارم
یاشار گفت
- ولش کنید این داره ما رو سیاه می کنه ببین کجا قرار داره می خواد بره؟ هی ، رفیق تنها خوری شگون نداره ها
چهره در هم کشیدم و جواب دادم
- نه به جون هر سه تاتون اگر باور ندارین پاشین با هم بریم
سهیل دست هایش را بالا اورد و گفت
- تو رو خدا دور من یه نفر رو خط بکش
و رو به یاشار و عرفان ادامه داد
- نمی دونید چه عمه خانمی داره
چشمانش برقی زد و به میز کناری نگاه کرد و با شیطنت گفت
- برق بلاست
بعد سرش را تکان داد و ادامه داد:
- ووی، ووی ، ووی
به زحمت مانع خندیدنم شدم و گفتم:
- خیلی هم دلت بخواد
قیافه حق به جانبی به خود گرفت و گفت:
- نه آقا ارزونی خودت مال بد بیخ ریش صاحبش
دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و لبم به خنده باز شد نگاهی به ساعتم انداختم عرفان گفت
- به چی نگاه می کنی
بلند شدم و گفتم:
- خب بچه ها کاری ندارین؟
سهیل با دستپاچگی ساختگی ای گفت
-پول میز چی میشه؟
یاشار با کف دست به سر سهیل کوبید و گفت
- خاک بر سر خسیست ابرومونو به باد دادی
- خاک بر سر خودت بدبخت تو می خوای پول میز رو بدی یا عرفان
دست در جیب فرو کردم و همانطور که کیفم را بیرون می کشیدم گفتم
- شروع نکنید گفتم که خودم پول میز رو می دم
یک اسکناس هزار تومانی روی میز گذاشتم و گفتم
- دیگه حرفی نیست؟
- پونصد بذار روش هوس بستنی کردم
- تو دیگه کی هستی؟
به طرف میز کناری چرخید و گفت
- من سهیل هستم از اشناییتون خوشوقتم
پانصد تومان دیگر روی میز گذاشتم و با گفتم کلمه خداحافظ به طرف در به راه افتادم سهیل صدایم کرد و گفت
- باربد اینجوری می رن؟
به عقب برگشتم و ارام گفتم
- ابرو واسمون نذاشتی
زیر جشمی به میز کناری نگاه کردم دخترک نگاه ملتمسش را به من دوخته بود چشم چرخاندم و با گفتن خداحافظ به راه افتادم صدای سهیل را از پشت سرم شنیدم که می گفت
- شب بهت زنگ می زنم.
بی انکه نگاهش کنم دستم را  تکان دادم و از در کافی شاپ بیرون رفتم .

 

(ادامه دارد..................) 

 

منبع:   سایت بزرگ تفریحی فان شاد.کام

5 شماره آخر مجله طراحی Before and After

Last 5 Before & After Magazine Issues

 

5 شماره آخر مجله طراحی Before and After

 

5 issues | PDF | 13.9 Mb (expanded) | 107 pages (total)

 

Download from Rapidshare

ژورنال آقایان مارس ۲۰۰۹

ژورنال آقایان مارس ۲۰۰۹ 

March 2009 (US)  

 .::دومیـــــــــم | طنز جوک عکس اس ام اس دانلود  آهنگ آموزش  ::. 

PDF | 119 Pages | English | 17.4 Mb 

 

برای دانلود به ادامه مطلب بروید.

 

ادامه مطلب ...

مجله بانوان دسامبر ۲۰۰۸

YOU

December 2008 

you 

PDF HQ | English | 148 pages | 85 MB 

 

دانلود در ادامه مطلب 

 

ادامه مطلب ...

کمکهای اولیه در تصادفات

 Accident and Emergency Nursing   

nurse  

Stuart Toulson
Publisher: Whurr Publishers | 2001-11-30 | ISBN: 1861561903 | PDF | 200 pages | 15.4 MB   
 

ادامه مطلب ...