.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

.:: دومیـــــــــم | سرگرمی دانلود آموزش ::.

طنز جوک sms فال اخبار جنجالی عکس دانلود تفریح اموزش جومونگ عکس بازیگر هالیوود کلیپ های موبایل ترفند ها نرم افزار مجانی

مصاحبه با ترانه علیدوستی

مصاحبه با ترانه علیدوستی  

 

 

شاید خودش هم فکرش را نمى کرد که در سن ۱۶ سالگى روى سن تالار وحدت بیاید و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را از دست کسانى بگیرد که بعد از گذشت ۵ سال به خاطر بازى خوبش در فیلم چهارشنبه سورى او را ستایش کنند. جایزه اى که براى خیلى ها نه تنها در روند کارى شان موثر نبوده بلکه آنها را به یک خودباورى رسانده و جایگاه فعلى شان را متزلزل کرده است. ولى «ترانه علیدوستى» با آگاهى از این موضوع سیمرغ را گرفت و با صلابت به کار خود ادامه داد تا جایى که حتى از بسیارى از همردیفان خودش پیشى گرفت. حالا بازیگرى براى او آنقدر مسئله مهمى شده که گاهى اوقات این مهم را مسئله اى ناموسى مى داند و تا جایى برایش مهم مى شود که حتى به خاطر ترس از اینکه در فیلمى دیالوگى را بگوید که به آن اعتقاد ندارد، پیشنهاد کارگردانان بزرگى را رد مى کند. «همیشه مى گویم چرا فلان فیلم این کارگردان به من پیشنهاد نشد، نمى خواهم با بازى در چنین فیلمى تصویرى که از این کارگردانان دارم در ذهنم کمرنگ شود.» ترانه علیدوستى بعد از فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» بسیار کم مصاحبه کرده و بیشتر ذهن اش را معطوف به ارائه بازى زیبا و در عین حال داشتن اخلاق حرفه اى کرده است. بازى او در فیلم «چهارشنبه سورى» بهانه اى شد تا با او بنشینیم و از گذشت این چهار سال بگوییم.

اگر آقاى فرهادى فیلمنامه اى را به شما پیشنهاد بدهد، بدون اینکه فیلمنامه را بخوانید بازى در آن فیلم را قبول مى کنید؟
به احتمال ۹۹ درصد بله، این اتفاق مى افتد. چون شک ندارم فیلمنامه اى که مى نویسند حتماً فوق العاده است.
در بین کارگردان ها فقط آقاى فرهادى این ویژگى را دارند؟

اگر یک روز ایشان فیلمنامه اى را به من بدهند و من دوست نداشته باشم جواب منفى مى دهم. ولى فکر نمى کنم این اتفاق بیفتد.
دلیل این ارتباط، نزدیکى ذهنیت سینمایى شما است یا نه، ایشان را به دلایل دیگرى قبول دارید؟

به نظرم جنس نگاه آقاى فرهادى به جنس نگاه من نزدیک است. در حقیقت شاید آرزو دارم که اینطور باشد و مثل ایشان ببینم. این فقط از تجربه نمى آید، از انسانى که ایشان هستند مى آید.
این نگاه مشترکى که از آن حرف مى زنید چیست؟

ببینید،  به طور مثال نوشته هاى ایشان را وقتى مى خوانم، همیشه فکر مى کنم اگر من هم مى خواستم این موضوع را بنویسم، اى کاش به این شکل مى نوشتم. چون قصه هاى ایشان پر است از جزئیات و ریزه کارى هایى که ما در زندگى کمتر به آن توجه مى کنیم. آقاى فرهادى در داستانى مثل «چهارشنبه سورى» مسئله خیانت بین یک زوج را مطرح مى کند ولى زاویه دید ایشان به این موضوع است که باعث مى شود اتفاق جدیدى براى این فیلم بیفتد تا تماشاگر به ترکش ها و جزئیات این موضوع بپردازد، نه کلیات. آن هم بدون اینکه هیچ اتفاق بزرگى رخ دهد و سیر قصه تغییر عمده کند. از نگاهى دیگر قصه هاى فرهادى کلکسیونى از لحظه هاى نابى هستند که در زندگى ما جریان دارد و همه ما با آن روبه رو هستیم ولى آنها را نمى بینیم.
وقتى بازى در فیلم چهارشنبه سورى به شما پیشنهاد شد از ابتدا قرار بود نقش «روحى» را بازى کنید؟

از همان ابتدا که فیلمنامه شکل گرفت و مانى حقیقى و فرهادى مشغول نگارش آن بودند نقش روحى به من پیشنهاد شد و من در طول این مدت به طور کامل در جریان تغییرات این نقش و رسیدن به نقطه پایانى فیلمنامه بودم. همین ارتباط مقدارى به من موقع ایفاى نقش کمک کرد.
از زمان فیلمبردارى هم با مانى حقیقى و فرهادى درباره نقش بحث مى کردید. راجع به همان ریزه کارى ها یا همان جزئیات که براى شما مهم بود؟

شاید بگویم بیشتر از دو فیلم قبلى، سر این فیلم با نویسنده و کارگردان بحث و تبادل نظر داشتیم. چون اعتقاد دارم غیر از این نمى شود، یا من روش دیگرى را بلد نیستم. به نظرم این دو نفر، شخصیتى را خلق کرده اند و من هم هر خلاقیتى را نشان دهم باید در جهت نزدیک شدن به این تصویر باشد. در مرحله نگارش فیلمنامه همانطور که گفتم خیلى در ارتباط بودیم. ولى باز هر روز احتیاج پیدا مى کردم که دوباره بپرسم و بپرسم. تا یک مرحله اى که احساس کردم ذهنیت من به ذهنیت نویسنده ها نزدیک شده و حالا مى شود با ذهن بازترى کار کرد.
درباره شخصیت هاى دیگر پرس وجو مى کردى یا دوست داشتى نقش سیمین یا مژده را بازى کنى؟

من این فیلمنامه را خیلى دوست دارم و اینقدر با شخصیت هاى آن ارتباط برقرار مى کنم که این آرزوى محال را دارم که اى کاش مى توانستم چهره ام را تغییر دهم تا تمام شخصیت ها و حتى نقش مردها را هم بازى کنم. به نظرم طورى به این شخصیت ها پرداخته شده که هیچ بازیگرى نمى تواند از هیچ کدام از این نقش ها بگذرد. به علاوه اینکه همه شخصیت ها علاوه بر درست خلق شدنشان به نوعى دوست داشتنى هم بودند.
شما از این نمى ترسید که از این به بعد کارگردانى براى بازى نقش دخترى از طبقه فرودست جامعه به شما پیشنهاد بدهد؟

ببینید این که یک کارگردانى براى بازى در چنین نقشى در فیلمش به من پیشنهاد بدهد اصلاً. اما من حیفم مى آید که کارگردانان خوب ما قدرت ریسک کمى دارند براى اینکه بازیگرى را در شرایط امتحان پس نداده اى قرار دهند. اگر فردى، توانایى نسبى اش در بازیگرى تثبیت شده و همه آن را قبول داریم، پس باید بشود کمى ریسک کرد. بازیگرى یعنى همین.مثل فیلم «هیولا» با بازى شارلیز ترون و ساعت ها با بازى «نیکول کیدمن». کارگردان هاى این دو فیلم به این دو بازیگر اطمینان داشتند. پس این دو بازیگر مى توانند موفق شوند چون به آنها اطمینان شده.
حرف شما قبول ولى به اعتقاد من در سینماى ایران خود بازیگران هم این ریسک را نمى کنند. یعنى این ریسک متفاوت بودن دو طرفه است؟

شما مطمئن باشید که بازیگران هم موافق این اتفاق هستند. چرا نباشند. آرزوى هر بازیگرى است که طیف وسیع ترى براى انتخاب داشته باشد. نه اینکه بگویم تفاوت به هر قیمتى خوب است، چه بسا که گاهى اوقات تشابه خوب است. خود من سه نقش را بازى کردم که با شخصیت من متفاوت هستند ولى من خیلى دوستشان دارم و در زندگى من سه اتفاق خوب بودند. و اگر در این میان نقش خوبى هم پیشنهاد مى شد که نزدیک به شخصیت من بود آن را بازى مى کردم. اگر نقشى شبیه به آنچه خودم هستم در کارنامه ام ندارم به این دلیل است که... این سه اتفاق خوب، تنها سه اتفاق خوب و تنها سه انتخاب من بوده است.
پس شما مشکلتان سر نبود ریسک  کارگردان ها و به نوعى فیلمنامه است؟

بله.
نقش روحى در چهارشنبه سورى، در جایى راوى داستان بود و در جایى مکمل شخصیت هاى دیگر داستان. ریزه کارى هاى بسیارى هم در خود شخصیت وجود داشت که به نظر مى رسید از یک تفکر پنهانى برخوردار است. براى ایفاى نقش روحى چقدر سعى کردید تا با این تیپ از افراد جامعه  رفت و آمد کنید تا به شخصیت هاى آنها نزدیک شوید؟

من هیچ وقت به خاطر این فیلم و یا دو فیلم قبلى نرفتم با دخترهایى مثل ترانه، فیروزه و روحى زندگى کنم. باید واقع بین بود. مگر من چقدر موقعیت نزدیک شدن به حقیقت زندگى آنها را دارم؟ اگر هم چیزى از آنها ببینم تصویرى ظاهرى است و من باز خود زندگى آنها را نمى بینم. ولى از طرفى باید با آنها و رفتارشان آشنا  بود. ما در جامعه اى زندگى مى  کنیم که فقیر و پولدار و متوسط در هم ادغام شدند و همه ما تصویرى از همدیگر داریم. فقط باید این تصورات من کامل تر مى شد تا باورپذیرتر مى توانستم نقش را ایفا کنم.
من جواب سئوال خودم را نگرفتم. با این حساب شما تفاوت روحى را با یک دختر جنوب شهرى دیگر چطور پیدا کردید؟

این تفاوت ها و پیدا کردنش فرمول خاصى ندارد. شما درست مى گویید. رفتارهاى شخصیتى با هم متفاوت است ولى اگر فقط قضاوتمان در مورد نقش به طبقه اجتماعى او محدود شود و عادت کنیم آدم ها را بدین شکل دسته بندى کنیم... زندگى از نقش گرفته مى شود. چون آن دختر کارگر (روحى) فقط یک کارگر نیست. او نامزد یک پسرى است با روحیات خاص، دوست یک نفر با رفتارهاى متفاوت است. دختر یک پدرى با اخلاق مشخص است و خیلى جزئیات دارد. من بیشتر تلاشم این بود تا زندگى از نقش روحى یا فیروزه و ترانه گرفته نشود. نمى دانم چقدر موفق بودم اما اعتقاد دارم نقش روحى در قصه بیشتر از اینکه به دلیل طبقه اش مهم باشد به دلیل زاویه دیدش به موضوع است که ارزش دارد.
در مصاحبه تان با مجله فیلم گفته بودید در فیلم «چهارشنبه سورى» وقتى بازى شما تمام مى شد تا پایان فیلمبردارى با گروه بودید و بقیه صحنه هایى که گرفته مى شد را مى دیدید. دلیل این کنجکاوى چیست؟

ولى معمولاً این شوق را دارم که صحنه هاى دیگر را ببینم این از یک نوع فضولى مى آید که... شاید نشات گرفته از همان عشق به سینما است. دوست دارم صحنه هاى دیگر را هم ببینم. درست مثل تماشاچى، تا آنجا که مى شود دوست ندارم صحنه اى را از دست بدهم.
بعید مى دانم تنها دلیلش عشق به سینما باشد؟

درست است. یکسرى دلایل دیگرى هم دارد. اینکه دوست دارم یک نمودار کلى از شخصیت ها و کلیت داستان به دست بیاورم تا براى بازى خودم بهتر باشد. ولى غیر از بحث بازیگرى واقعاً همان فضولى و کنجکاوى بیش از حد است. برایم مثل کتابى است که وقتى شروع به خواندن مى کنى تا تمامش نکنى، نمى توانى کتاب را ببندى.
چند بار چهارشنبه سورى را دیدید؟

دو بار.
هر دو بار وقتى از سینما بیرون آمدید احساس متفاوتى داشتید؟

احساس خوبى داشتم. چهارشنبه سورى فیلمى است که به حضور در آن افتخار مى کنم و اگر کسى جاى من بازى مى کرد، قطعاً به او حسودى مى کردم.
هنگام دیدن فیلم با مردم، چقدر حواست به واکنش آنها نسبت به بازى ات یا فیلم بود؟

بار اول حواسم به خود فیلم بود، بار دوم هم تا حدودى.
چقدر واکنش آنها مطابق انتظارات بود؟

تقریباً در اکثر صحنه ها مردم همان واکنشى را داشتند که ما انتظارش را داشتیم. مثلاً سر شهر زیبا این اتفاق نیفتاد و یک جاهایى مردم مى خندیدند که ما اصلاً انتظارش را نداشتیم. یا یک جاهایى ساکت مى شدند که ما توقع داشتیم واکنش نشان دهند. البته بعد فهمیدیم که واکنش آنها درست بوده.
این اتفاق براى شما پیش آمده بود که خودتان از صحنه اى که بازى کردید اصلاً راضى نباشید ولى تماشاگران بسیار از آن صحنه راضى باشند یا بر عکس؟

بله اتفاق افتاده ولى چیزى که من یادگرفتم این بود که من هیچ وقت قاضى خوبى نسبت به خودم نیستم. واکنش مردم که در درجه اول برایم قرار دارد ولى همیشه نظر کسانى که تحلیلشان از بازیگرى با آموخته هاى من همخوانى دارد برایم در اولویت است. سعى مى کنم نظرى را نشنیده رها نکنم.
در فیلم ترانه و شهر زیبا شما نقش اول هستید اما در چهارشنبه سورى نقش مکمل و تا حدودى نقش هدیه تهرانى کار شما را تحت الشعاع قرار داده است. این مسئله براى شما مهم بود؟

در شهر زیبا هم این طور نبود. چون داستان سه نفر انسان مختلف بود که فیلم به یک اندازه با هر سه آنها برخورد کرده بود ولى چون در آنجا نقش محور زن، یک نفر بود این تصور پیش مى آید. در چهارشنبه سورى هم نه من مى گویم نقش دو هستم و نه مى گویم نقش یک. در این فیلم سه یا چهار نقش اصلى وجود دارد و این یک مقدار کار را براى دسته بندى نقش ها سخت تر مى کند.
این دسته بندى نقش ها چقدر در انتخاب نقش براى شما اهمیت دارد. اینکه نقش یک هستید یا دو؟

اصلاً اهمیت ندارد. منظورم اصلاً شعار دادن نیست. من همیشه گفتم آرزو مى کنم یک نقش مکمل کوتاه خیلى خوب بازى کنم، چون آن وقت هم کار راحتى نخواهد بود. حالا مگر میزان تاثیر یک نقش به میزان دقایقى است که روى پرده دیده مى شود؟ در مورد چهارشنبه سورى نمى گویم این نقش دو است و به همان اندازه هم نمى توانم بگویم نقش یک است.
در مورد بازى در چهارشنبه سورى فرق نمى کرد؟

اصلاً. اگر از روز اول مى گفتند روحى نقش مکملى که هیچ، نقش پنج هم هست بازى مى کردم.
از فیلم ترانه تا چهارشنبه سورى در مجموع چند تا فیلمنامه به شما پیشنهاد شده؟

رقمش مهم نیست. یک سال زیاد بوده و یک سال کم تر.
چطور فقط سه فیلمنامه را انتخاب کردید؟
بله،  اما من که ملاک یا شاخص درجه بندى ارزشمندى فیلمنامه ها نیستم. امیدوارم کسى هم از این حرف من ناراحت نشود. چون خیلى وقت ها فیلمنامه ها خوب بوده و من فکر مى کردم آن نقش، به خصوص نقش خوبى براى من نبوده یا یک جورهایى همان ترانه و یا فیروزه بوده. براى من، ترانه علیدوستى، مهم این است که کار بکنم، اما اگر کار مى کنم، یک اتفاق خوبى در زندگى ام بیفتد و تا الان این سه فیلم سه اتفاق خوب بوده. ضمن اینکه احساس مى کنم بعضى از دوستان یک تصور غلطى نسبت به من پیدا کرده اند و آن این است که خیال مى کنند من دغدغه ام این است که اداى متفاوت بودن درآورم یا بگویم ببینید چقدر من کارهاى سختى بلدم! ولى این طور نیست. اگر هم در این سه فیلم متفاوت بازى کردم،  خودم خوب مى دانم که چه ایرادهاى بى شمارى دارم.
یعنى اگر در فیلمنامه هاى پیشنهادى، نقش هایى شبیه فیروزه و ترانه باشد ،آنها را بازى نمى کنید؟

منظورم این نیست که احساس کردم این شخصیت ها همان فیروزه و ترانه است. من بنا به قصه فیلمنامه احساس کردم ممکن است اتفاقى بیشتر از ترانه و فیروزه در این فیلم ها «براى من!» نیفتد. آن هم بخش عمده اش به محدودیت توانایى من برمى گردد. آن وقت... فقط بى خودى به کارنامه خودم فیلم اضافه کرده ام. پس بهتر است یک تجربه تازه داشته باشم.
بازیگرى واقعاً «دغدغه» ترانه علیدوستى است؟

بله.
این موضوع زیاد به چشم نمى آید. دلیلش را نمى دانم شاید کم کارى شما باشد و یا...؟

اگر دغدغه اصلى من خود بازیگرى نبود این قدر این جور مسائل برایم ناموسى نبود.
از چه زمانى بازیگرى براى شما این قدر جدى شد؟

از همان روز اول که براى بازى در نقش ترانه تست دادم. ولى اصلاً نمى توانم مدعى باشم که بهترین راه را انتخاب کرده ام. شاید هم راه بهترى بود که من آن را بلد نبودم. سینما برایم یک تقدس خاصى پیدا کرده است.
این ترس در شما وجود نداشت که بگویند این فیلم را بازى کرد یا چرا آن فیلم را بازى نکرد؟

اوایل مى ترسیدم اما امروز نمى ترسم. قدم هایى که برمى دارم یا برنمى دارم نه از ترس که از نهادینه شدن یک سرى ارزش ها است نمى توانم دیالوگى را بگویم که به آن معتقد نیستم. چه کنم؟
زاویه دید شما نسبت به انتخاب یک نقش چگونه است؟
من بازى در فیلمى را قبول مى کنم که فکر کنم اگر تماشاچى آن بودم خیلى خوشحال از سینما بیرون مى آمدم. حالا فرق نمى کند در چه ژانرى باشد. براى من دو واژه شناخته شده است. فیلم بد و فیلم خوب. دسته بندى هاى دیگر را نمى شناسم.
واقعیت این است که اگر کارگردانى بخواهد براى فیلمش سراغ یک بازیگر دختر جوان ولى حرفه اى برود،  با بازیگران انگشت شمارى روبه رو مى شود. تازه اگر بشود این ۵ ، ۶ نفر را حرفه اى قلمداد کرد که کار سختى است. این کمبود بازیگر در این سن و سال براى شما چه پیامدى دارد؟

نه تنها در رده سن من بلکه در دیگر رده هاى سنى در سینماى ایران، وضعیت به همین شکل است. دلیلش هم واضح است. چون به همان اندازه  هم براى این بازیگران فیلم خوب تولید مى شود. شما اصلاً فرض کنید ۳۰ بازیگر در رده سنى من وجود دارد. حالا مگر چقدر نقش خوب وجود دارد؟ واقعیت این است که باید جایى براى این ۵ نفر باشد، بعد اگر فیلم ها به تعدادى رسید که بازیگر کم بود، آن وقت بازیگرهاى بهترى هم پیدا مى شود. شک نکنید.
این نگاه کمى غیرمنصفانه نیست؟

نه. من فکر مى کنم کارگردان باید ایده آل بازیگر را تامین کند تا ایده آلش در زمینه بازیگرى تامین شود.
یعنى فیلمنامه؟

فیلمنامه و چیزهاى دیگر. فیلم یک مجموعه است.
فیلمنامه براى شما دغدغه اصلى است؟

فیلمنامه و کارگردان به یک اندازه.
یعنى اگر فیلمنامه چهارشنبه سورى را یک کارگردان دیگر کار مى کرد، بازى مى کردید؟

حتماً بازى مى کردم، چون در مورد این فیلم، فیلمنامه بخش زیادى از توقعات من را از یک فیلم برآورده کرده بود.
گفتید بازیگرى دغدغه اصلى زندگى تان است. بازى در تئاتر چقدر برایتان مهم بوده و حالا فنز که تجربه اول شما بود؟

به این که بازى در سینما یا تئاتر کدام شان اول باشد فکر نکردم ولى دوست داشتم هر دو باشد. تئاتر را خیلى دوست دارم. صحبت فنز را هم از دو سال پیش با آقاى رحمانیان کرده بودیم.
اگر بخواهیم شخصیت هایى که بازى کردید را مقایسه کنیم، بازى در نقش اگنس با فیروزه، ترانه و روحى متفاوت بود. کدام سخت تر به نظر رسید؟

چون تئاتر تجربه اولم بود سخت تر بود. به دلیل شرایط و گروهى که همه فوق حرفه اى بودند.
با توجه به اینکه شما در سینما بازى کرده بودید قبل از بازى روى صحنه تئاتر چه تصورى داشتید؟

پیش از این که براى تماشاى تئاتر مى رفتم همیشه فکر مى کردم چقدر عجیب است که یک گروه ۵۰ شب یک کار را مى کنند و سر آخر مى گویند چه زود گذشت اما وقتى خودم بازى کردم فهمیدم که واقعاً راست مى گویند چون براى خود بازیگر هر شب اتفاق دیگرى مى افتد که شگفت انگیز است.
از این نمى ترسیدید که بازیگران تئاتر نسبت به شما جبهه بگیرند و...؟

من به آنها حق مى دهم. البته یک جایى حق مى دهم و یک جایى حق نمى دهم. به نظر من به غلط این دو عرصه از هم جدا شدند. من این جدایى بازیگرى تئاتر و سینما را نمى پذیرم. من دوست دارم به اندازه خودم زحمت بکشم. من که نمى خواهم نان آدم هاى دیگر را بخورم. من مى خواهم زحمت بکشم اگر لازم شد از آنها هم بیشتر زحمت بکشم. من مى گویم اگر شما پنج بازیگر خوب در تئاتر دارید، چه ایرادى دارد که من هم سعى ام را بکنم شاید شدند ۶تا. باور کنید هزاران بار خودم در چندین فیلم مختلف بازیگران تئاتر را براى بازى در سینما پیشنهاد دادم. چه فیلم هایى که کار کردم و چه فیلم هایى که کار نکردم. کسانى هستند که نمى دانند چقدر من کارشان را در تئاتر دنبال مى کنم و فکر مى کنم آنها بازیگران فوق العاده اى هستند. حالا همین طور که من این احساس را نسبت به آنها دارم دوست دارم آنها هم همین  نگاه را داشته باشند.
در این چندسال که کار بازیگرى را شروع کردید در هیچ سریال تلویزیونى حضور نداشتید آیا ترسى از این کار دارید؟

تا به حال بازى نکردم، نمى دانم در آینده چه مى شود. شاید به خاطر این بازى نکردم چون دوست ندارم بیننده همین طور که ظرف مى شوید و خانه را مرتب مى کند بازى من را هم ببیند و... این شاید خودخواهى باشد ولى من دوست ندارم این اتفاق بیفتد.
داستان هم مى نویسید، درست است؟

چند وقتى هست که ننوشته ام اما حتماً دوست دارم نوشتن را از سر بگیرم. نوشتن، دغدغه من بعد از بازیگرى است. چون به همان اندازه بر پایه جست وجو کردن در درونیات شخصیت هاست که شکل مى گیرد.

 

 

 

 

عکسها + تکه های سانسورشده + خلاصه هر قسمت سریال جومونگ را از اینجا ببینید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد