هر روز با فیروز
چشمان از حدقه بیرون زده، آب و تاب فراوان، حرکت دست ها صورت گداخته، لحنی جدی و ناگهان متلکی آبدار که خبرنگاران را از خنده روی زمین پهن می کند! هر کجا نام شوخی و خنده باشد، اسم فیروز کریمی می درخشد.
فوق تخصص زخم زبان در فوتبال فارسی، پارسال هم نیش گزنده اش را بیکار نگذاشت و به زمین و زمان حمله کرد. گیر اساسی فیروز کریمی به استادیوم حافظیه مربوط می شد. بعد از بازی مقاومت و صبا، عمو فیروز در پاسخ به مسئولان هیات فوتبال فارس که ادعا کرده بودند، (ورزشگاه حافظیه هزار لوکس روشنایی دارد) گفت: (شاید منظورشان هزار لوس بود)
بعد از شکایت شیرازی ها، فیروز جدی تر شد و بعد از بازی برق و صبا ادامه داد: (دقت کردید پایه پروژکتورهای حافظیه 4 تا خیاباون پایینتره)؟! کریمی البته بعد از بازی اولش در شیراز، چند جمله هم راجع به تاریکی حافظیه توضیح داده بود: (لب خط ایستاده بودم که یک نفر نزدیک شد و گفت: بنشین سرجایت. گفتم، تو کی هستی؟ گفت: به تو مربوط نیست. چراغ قوه انداختم، دیدم داوره)!
زبان تیز پا
اما خداداد عزیزی در سال سپری شده، سلطان حاشیه ها بود. او بعد از یکی از دیدارهای پیام، با اشاره به بازی بد شاگردانش گفته بود: (بچه ها آنقدر بد بودند که زمین تا 2 سال نیاز به کود ندارد)! در شرایطی مشابه، عزیزی بعد از اشاره به بی پولی های تمیش، از هاشمی نسب و آرفی اسم آورد و گفت: (ما آنقدر بیپولیم که حتی هزینه فیزیوتراپی این چلاق ها را هم نداریم! )
عزیزم من بچه را لوس کردم!
قد بلند، خوشپوش، چهارشانه، موهای جوگندمی و چشم و ابروی مشکی، با پست ریاست و حقوق مکفی….. علی کفاشیان می توانست یک مدل تبلیغاتی شود، اما خودش هم نفهمید دست سرنوشت چه طور به فوتبال حواله اش کرد!
یکبار عزیز محمدی در مورد ناهماهنگی های همیشگی کفاشیان گفته بود: (ایشان در کما هستند)! رییس فدراسیون فوتبال که معمولاً از هیچ چیز خبر ندارد (حتی اگر خلافش ثابت شود) در مورد اینکه چرا نمی تواند از رقبایی که بازی های دوستانه با تیم ایران را کنسل کنند غرامت بگیرد، ادعا کرد: (ما می خواهیم بگیریم، اما آنها نمی دهند!)
او که در برهای مداوم وعده گزینش قریب الوقوع سرمربی تیم امید را می داد، یکبار در برنامه 90 گفت: (گفتم شنبه معرفی می کنیم، اما نگفتم کدام شنبه!)